راز دزدیهای 2 پسربچه که به سبک فیلمهای کارتونی به کمین زنان و دختران مینشستند در تجسسهای پلیس فاش شد.
یک تپانچه پلاستیکی و بارانی بلند پدر و صدای عجیب کافی بود تا در تاریکی زنان فریب بخورند و با جاگذاشتن کیف پول فرار کنند و این 2 کودک بتوانند نقشههای سرقت خود را به مرحله اجرا بگذارند.
چندی پیش زنی با حیرت زیاد خود را به دادسرای محلاتی رساند و ادعا کرد گول دو پسر بچه قدو نیمقد را خورده است.
این زن به دادیار پرونده گفت: «شب بود که از تاکسی پیاده شدم و قدم زنان به سمت خانهمان رفتم هنوز سر کوچه نرسیده بودم که از پشت سرم سایهای دیدم، وقتی برگشتم مردی قدبلند را دیدم که اسلحهای به سمت من گرفته بود، سر کوچکی داشت اما با یک نقاب سیاه صورتش را پوشانده بود. صدای آن مرد انگار از ته چاه درمیآمد احساس کردم معتاد است، اسلحهاش پیشرویم بود؛ ترسیدم طوری که توجهی به کوچکی سر آن مرد نکردم فقط دیدم مردی بارانی پوشیده و اسلحهای از آستین یکی از آنها بیرون است.
این زن 52 ساله گفت:« وقتی خواست کیف پولم را روی زمین گذاشته و بدون نگاه کردن به پشت سرم به راهم ادامه بدهم پذیرفتم. کیفم را روی زمین انداختم بعد با قدمهای تند حرکت کردم چند ثانیه بعد وقتی برگشتم دیدم از آن مرد خبری نیست و به جای آن دو پسر بچه کیفم را برداشته و در حالی که بارانی را زیر بغل زدهاند در حال فرار هستند. خواستم فریاد بزنم که صدایم لرزید و آنها در تاریکی گم شدند».
بررسیهای قضایی نشان داد که دزدان دو پسربچه هستند که با استفاده از شگردی که در فیلمهای کارتونی است، توانستهاند این زن را فریب بدهند و حتما از تپانچه اسباببازی استفاده کردهاند. هنوز سرنخی از دو بچه تبهکار در دست نبود که زن دیگری در همان محدوده مورد دستبرد مشابهی قرار گرفت.
این زن در بازجویی های به پلیس گفت: «یک مرد وحشتناک بود، صورت و دستان کوچکی داشت و با صدای خفهای من را تهدید به مرگ کرد. اسلحهاش در یک قدمی من بود، بارانی پوشیده بود و خواست کیف پولم را روی زمین بگذارم و خودم آنجا را ترک کنم. همین کار را کردم و حتی جرأت برگشتن به عقب را نداشتم. احساس میکنم یک عقب افتاده بود که دزدی میکرد».
این زن وقتی شنید دو پسربچه دزدان کیف پولش بودند باور نمیکرد تا اینکه دید پیش از وی دزدی دیگری نیز صورت گرفته است. مأموران نمیدانستند 2 پسربچه هفتتیرکش را کجا ردیابی کنند. هنوز به ردپایی نرسیده بودند که شنیدند دزدان از سوی شوهر یکی از طعمههایشان به دام افتادهاند. پژمان 14 ساله و قاسم 10 ساله دو همبازی بودند که در آخرین اقدامشان دستگیر شدند.
آنها زنی را در تاریکی کوچه با همان شیوه ترساندند، غافل از اینکه شوهر وی در چند قدمی او و پشت سرش است. زن 35 ساله کیفش را روی زمین گذاشت و پشت به دزدان فرار کرد. پژمان و قاسم خوشحال از این دزدی هنوز کیف را برنداشته بودند که مردی عصبانی را بالای سر خود دیدند.
این مرد به افسر پرونده گفت: «چند قدمی با همسرم فاصله داشتم ناگهان مردی بارانیپوش را دیدم که با اسلحه وی را تهدید کرد، در گوشهای پنهان شدم و وقتی دیدم همسرم از آن مرد دور شد چون وی مسلح بود تصمیم گرفتم بیخیال کیف شوم و با پلیس 110 تماس بگیرم که ناگهان دیدم مرد مسلح به دو پسربچه تبدیل شد که کیف را برداشتند، همان لحظه فهمیدم اسلحهشان هم اسباببازی است. سریع خودم را به آنان رسانده و دستگیرشان کردم».
پژمان که دانشآموز است در بازجوییها گفت: «ابتدا برای سرگرمی چنین کاری را کردیم و بعد که پول خوبی به جیبمان رفت تصمیم گرفتیم ادامه بدهیم».
وی افزود: «این شیوه را در یک کارتون دیدم و با قاسم در میان گذاشتم، من قدرت بدنی خوبی دارم و به خاطر همین قاسم روی شانههایم مینشست، بارانی پدرم را میپوشیدیم و من صدای پیرمرد رنجوری را تقلید میکردم و یک تپانچه پلاستیکی کافی بود تا سرقت کنیم».
قاسم نیز گفت: «میخواستم فقط بازی هیجانانگیزی کنم حتی دوبار وقتی زنان خواستند داد و فریاد بزنند با حالت مسخره بازی و خنده طوری وانمود کردیم که شوخی بوده است و آن زنان هم خندیدند و رفتند».
بنا به این گزارش، بررسیهای پلیس نشان میدهد این دزدان کوچک تنها از 3 زن به ارزش 500 هزار تومان سرقت کردهاند.