گوناگون

مطالب متنوع و خواندنی

گوناگون

مطالب متنوع و خواندنی

اسطوره های ایران

((سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند))

این جمله بسیار حکیمانه ارد بزرگ پاسخی است به آنانیکه اساطیر ایران را فراموش کرده اند:


* رستم را هرکول می خوانند!
* چشمان اسفندیار را پاشنه آشیل می گویند !
* رستم زاد را سزارین می گویند !

* به جای فردوسی از شکسپیر یاد می کنند !

*به جای آشنایی با عشاق ایرانی از رمئو و ژولیت یاد می کنند !

* جاده فرهنگها را جاده ابریشم می خوانند !

* دریای ایران را دریای عمان می نامند !

* جشن چهارشنبه سوری ما را آتش پرستی می خوانند !

* حجاب زنان ایرانی را که از دوران باستان بوده را به اعراب مربوط می دانند !

* هنر های نمایشی ( تاتر و ... ) را که از ده هزار سال پیش در ایران رواج داشته را به یونان 2700 سال پیش نسبت می دهند !

* گرد بودن زمین را که در خدای نامه و شاهنامه به آن اشاره شده را به گالیله نسبت می دهند .

* اختراع الکتریسته را که مربوط به 2500 سال پیش در ایران بوده را به ادیسون نسبت می دهند .

* پدر شیمی را لاوازیه که 300 سال پیش می زیسته معرفی می کنند حال آنکه الکل را زکریای رازی در هزار سال پیش کشف نمود !

* به جای یاد کردن از فرزند رشید ایران نادر شاه افشار ، به ناپلئون شناسی خود می نازند .

* به جای آنکه متفقین را که در جنگ جهانی دوم ، ایران را تصرف و به جان و ناموس ایرانی تجاوز نمودند را لعن کنند قوای محور را متجاوز و همپای چنگیز خان ! می دانند !

* بجای ساختن فیلمهایی که غرور و عظمت ایران را نشان دهد قاجاریه ضعیف را به تصویر می کشند !

* میان رودان را بین النهرین می خوانند !

* واژه فرانسوی مینیاتور را صد در صد ایرانی می نامند و بر خودروی ساخت به اصطلاح ایران می گذارند !

* فرهنگستان ادب پارسی را از بزرگان ادبیات فارسی تهی کرده اند .

* حاضرند سریال های کره ایی و آمریکایی را هزاران بار پخش کنند اما حاضر نیستند روایت های باشکوه ایرانی را به تصویر بکشند .

* به جای استفاده از تاریخ شناسان ایرانی در نگارش های تاریخی از تاریخ کمبریج استفاده می کنند

* و ...

 

سوگنامه فردوسی درباره فرهنگ ایران :

هــمــانا که آمــد شــما را خبـــــر   /   که مــــا را چه آمد ز اخـــــــتر به ســـر

از این مار خوار اهریمن چهـــرگان   /   ز دانایی و شــــــــرم بــــی بهرگـــــان

نه گنج و نه نام و نه تخت و نـــژاد   /   همی داد خواهند گیتـــــــی به بــــاد

از این زاغ ســاران بی آب و رنــگ   /   نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ

هم آتـــــش بــمردی به آتشـــکده   /   شــــدی تیره نوروز و جــــــشن سده

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر   /   ز اخــــــتر هـــــمه تــــازیان راست بر

برنــجـــد یکی دیــــگـری برخــــورد   /   بــــداد و بــــبـــخش هـــــــمی ننگرد

 پیاده شود مـردم جـــنگ جــــــوی   /   سوار آنک لاف آرد و گفـت و گـــــــوی

شود خار هر کـس که بد ارجــمند   /   فرومـــــایـــه را بــخـــت گــــــــردد بلند

کشاورز جنگی شـود بـــی هــنــر   /   نــــژاد و بـــــــزرگی نـــــــیـــــاید به بر

ربــایــد هـمی این از آن آن از این   /   ز نـــفـــریــــن نــــدانــنـــــــد باز آفرین

هــمــه گنــج ها زیر دامــن نــهنـد   /   بـــمیــــرند و کوشش به دشمن نهند

زیان کسان از پـــی سـود خویش   /   بــــجــویــنـــد و دیــن انــدر آرند پیش

بــریــزند خــون از پــی خواســتــه   /   شــود روزگــار مــهــان کـــــــــــاسته

 ز شیـر شـتر خـوردن و سـوسـمار   /   عــــرب را به جــایی رسیدسـت کار

که تـــــاج کیــــانــــــی کـــنـــد آرزو   /   تــفــو بــر تــو ای چــرخ گـــردون تفو

همه بوم ایـران تو ویـــران شــمـــر   /   کــنام پـلــنگان و شــیــران شــمــر

پـــــر از درد دیـــــــدم دل پارســـــا   /   که اندر جـــهــان دیـــو بــد پادشـــاه

 نــــمانــیــم کـیـن بوم ویــران کنند   /   هــمــی غــارت از شــهـر ایران کنند

نـــــخوانـنـد بر ما کــــسـی آفــرین   /   چـــو ویـــران بود بوم ایـــران زمـــین

دریغ است ایران که ویـــران شـــود   /   کـــنــام پــلنــگان و شــیران شـــود

همه سربه سر تن به کشتن دهیم   /   از آن به که ایران به دشمن دهیم

چو ایـــران مبـــــاشد تــــن من مباد   /   در این مرز و بوم زنده یک تن مباد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد